طلای ناب، زر خالص، شش سری، زر سرخ، زر جعفری، زر شش سری، زر رکنی، زر طلا، زر طلی، زر بی غشّ، زر ده دهی، ابریز، زر خشک برای مثال وجود مردم دانا مثال زرّ طلی ست / به هر کجا که رود قدروقیمتش دانند (سعدی - ۱۲۰)
طَلایِ ناب، زَرِ خالِص، شِش سَری، زَرِ سُرخ، زَرِ جَعفَری، زَرِ شِش سَری، زَرِ رُکنی، زَرِ طِلا، زَرِ طِلی، زر بی غِشّ، زَرِ دَه دَهی، اِبریز، زَرِ خُشک برای مِثال وجود مردم دانا مثال زرّ طلی ست / به هر کجا که رود قدروقیمتش دانند (سعدی - ۱۲۰)
زر طلا را گویند. (برهان). زر تمام عیار. زر خالص. (آنندراج). زر پاک است و طلا معرب آن است. (انجمن آرا). زر خالص. (ناظم الاطباء). صحیح زر طلی و زر طلا است. (حاشیۀ برهان چ معین) : نرگس فیروزه تخت تاجی بر سر نهاد قبه ز زر تلی پرده ز سیم مذاب. اثیرالدین اخسیکتی (جهانگیری). وجود مرد دانا مثال زرتلی است که هر کجا برود قدر و قیمتش دانند. سعدی (از انجمن آرا)
زر طلا را گویند. (برهان). زر تمام عیار. زر خالص. (آنندراج). زر پاک است و طلا معرب آن است. (انجمن آرا). زر خالص. (ناظم الاطباء). صحیح زر طلی و زر طلا است. (حاشیۀ برهان چ معین) : نرگس فیروزه تخت تاجی بر سر نهاد قبه ز زر تلی پرده ز سیم مذاب. اثیرالدین اخسیکتی (جهانگیری). وجود مرد دانا مثال زرتلی است که هر کجا برود قدر و قیمتش دانند. سعدی (از انجمن آرا)
زری که از بوته برآمده باشد. (آنندراج). بی بار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یعنی زر خالص که از بوته بیرون آرندش... (شرفنامۀ منیری). زر خالص. (غیاث اللغات) : شاه فرمود تا به مجلس خاص بر محکها زنند زر خلاص. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 229). رجوع به خلاص شود
زری که از بوته برآمده باشد. (آنندراج). بی بار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یعنی زر خالص که از بوته بیرون آرندش... (شرفنامۀ منیری). زر خالص. (غیاث اللغات) : شاه فرمود تا به مجلس خاص بر محکها زنند زر خلاص. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 229). رجوع به خلاص شود
زردیی که در میان گل سوری میباشد و آن را خردۀ گل و بتازی زرّالورد خوانند. (آنندراج) : سرخ رویی ز رواج گل بی غش داریم چون زر گل اثر سکه ندارد زر ما. تأثیر (از آنندراج). نکردی از زر گل بی نیاز بلبل را کدام مرغ دگر دل در این چمن بندد. صائب (از آنندراج)
زردیی که در میان گل سوری میباشد و آن را خردۀ گل و بتازی زرّالورد خوانند. (آنندراج) : سرخ رویی ز رواج گل بی غش داریم چون زر گل اثر سکه ندارد زر ما. تأثیر (از آنندراج). نکردی از زر گل بی نیاز بلبل را کدام مرغ دگر دل در این چمن بندد. صائب (از آنندراج)